ملیکاملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 19 روز سن داره

ملیکا بانو

سریال دکتر رفتن ملیکا

1391/9/15 17:30
نویسنده : فازی
214 بازدید
اشتراک گذاری

هر جوری بود شماره دکتر غفرانی رو پیدا کردم . ساعت 3 رفتیم اول که داروی خواب به ملیکا داد تا بخوابه که بتونه ازش نوار مغز بگیره.بعد 10 دقیقه کم کم خوابید.نوار و گرفت و بعد 4 ساعت نشستن تو نوبت و گریه های ملیکا نفر آخر رفتیم تو .خیلی دکتر خوبی بود.معاینه کرد و گفت که همین دارو ها رو که میخوره خوبه ادامه بدین برین 4 ماه دیگه بیارینش.اگر خدا نکرده باز هم شد سریع بیارش.

2 روز گذشت.5 شنبه شب بود که داشتم به ملیکا شیر میدادم.دیدم وای خدا چقد بچه داغه.پا شویه کردم استامینوفن دادم.هی سرو صورتش و شستم یه کم تبش اومد پایین.همش بیقرار بود طفلک من.این کار ها رو که کردم ساعت شد 5 صبح.کم کم خوابش برد.صبح که بیدار شدیم دیدم هنوز داغه.کار هامو کردم و رفتیم یه دکتر تو درمانگاه.آخه جمعه بود و دکتر کاشی نبود.به زور دیده بچه رو.من نمیتونم من وسیله بچه ندارم و چه میدونم هی نق زده اخر سرسری بچه رو معاینه کرد و دارو نوشت.دارو ها رو دادم مگه فرقی کرد ؟شنبه شب بود که دیدم یهو تب ملیکا بالا رفت و چشماش ورم کرد خیلی حالش بد بود.خیلی شب بدی بود.بچه از کیپی بینی نمیتونست نفس بکشه تب داشت کلافه بود خوابش نمیبرد.اخر صبح شد...اماده شدیم و حرکت کردیم به سمت دکتر کاشی.داروهاشو که دید میگه اینو چند بار تو روز دادی بهش؟گفتم 6 ساعت یه باره.کپ کرد یهو.میگه این برای این بچه روزی 1 باره.خیلی قویه.شانس آوردی چیزیش نشده.گفتم اسهال شده گفت مال همین داروهاست دیگه.خلاصه تا عصر که داروها رو دادم ملیکا انگار زنده شد بچم.شکر که الانم حالش بهتره...

فقط سخت ترین قسمت مریضیه ملیکا قسمت دارو دادن بودن.پروژه ای بود برا خودش.2 نفر باید دست و سرشو میگرفت  1نفر هم دارو رو میداد به بانو.توانایی عجیبی میخواد خداییش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ملیکا بانو می باشد